لطف تو را از ازل زیاد نوشتند
آینه ات را خدا نژاد نوشتند
خاک سر راه تو بهانه ی خلق است
خاک مرا از همین بلاد نوشتند
ایل و تبار مرا مرید نوشتند
ایل و تبار تو را مُراد نوشتند
هر چه خدا جود داشت داد به دستت
نام تو را این چنین، جواد نوشتند
لطف تو را از ازل زیاد نوشتند
آینه ات را خدا نژاد نوشتند
خاک سر راه تو بهانه ی خلق است
خاک مرا از همین بلاد نوشتند
ایل و تبار مرا مرید نوشتند
ایل و تبار تو را مُراد نوشتند
هر چه خدا جود داشت داد به دستت
نام تو را این چنین، جواد نوشتند
تویی که کریمی…تویی که امامی../
…چه پیش آمده
اینچنین تشنه کامی؟
عطش…آتش زهر
و کوبیدن دف…/ …توانی نمانده
که گویی کلامی
بگو
همسرت لحظه ای طاقت آرد / که مهمان این خانه ((یک)) صبح و شامی
شهادت،
تو را خواند و میزبانت…/ …شود بام
خانه…که خورشید بامی
درین
تشنگی، فاطمه (س) شاهد توست / برین(براین) لحظه های تو از ما سلامی
رساتر
زنام تو مدحی نیابم / امام ((جواد)) ی، چه نامی…چه نامی.