خدایا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
خدایا تمام مرا میبرند
کجا میبرندت کجا میبرند
خدایا گل من که نیلی نبود
جواب پیمبر که سیلی نبود
خدایا چه خاکی شده بر سرم
که رفته ز سر سایه مادرم
چسان زیر تابوت گیرد پدر
خدایا کمک کن نمیرد پدر
منبع عکس: بی نشان
مادر که میرود نظم زندگی به هم میخورد... دقت کنید علی نجف...حسن مدینه...حسین کربلا...زینب دمشق
می خواستم شمع باشم
” همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند، طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند…"
منبع: چ مثل چمران