این مژده ی جانبخش ز سرمد آمد
میلاد یگانه بنت احمد آمد
ای شیعه تو را دهم بشارت امشب
یکدانه گل باغ محمد آمد
این مژده ی جانبخش ز سرمد آمد
میلاد یگانه بنت احمد آمد
ای شیعه تو را دهم بشارت امشب
یکدانه گل باغ محمد آمد
خدایا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
خدایا تمام مرا میبرند
کجا میبرندت کجا میبرند
خدایا گل من که نیلی نبود
جواب پیمبر که سیلی نبود
خدایا چه خاکی شده بر سرم
که رفته ز سر سایه مادرم
چسان زیر تابوت گیرد پدر
خدایا کمک کن نمیرد پدر
منبع عکس: بی نشان
پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا حسن عسکرى (ع)
آینه ی قبله نما یا حسن عسکرى (ع)
کاروان بهشتیان آمد
کربلا میهمان نوازی کن
متبرک شدی به عطر حسین
برترین خاک، سرفرازی کن
بین نماز ، وقت دعا
گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
در التهاب آهِ خودت
آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
هر چند زهر قلب تو را
پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه می کنی
اصلاً خود تو کرب و
بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می کنی
آب خوش از گلوی تو
پایین نمی رود
با ناله های وا عطشا گریه می کنی
با یاد روزهای اسارت
چه می کشی ؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی
با یاد زلفِ خونی سرهای
نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی
تویی که کریمی…تویی که امامی../
…چه پیش آمده
اینچنین تشنه کامی؟
عطش…آتش زهر
و کوبیدن دف…/ …توانی نمانده
که گویی کلامی
بگو
همسرت لحظه ای طاقت آرد / که مهمان این خانه ((یک)) صبح و شامی
شهادت،
تو را خواند و میزبانت…/ …شود بام
خانه…که خورشید بامی
درین
تشنگی، فاطمه (س) شاهد توست / برین(براین) لحظه های تو از ما سلامی
رساتر
زنام تو مدحی نیابم / امام ((جواد)) ی، چه نامی…چه نامی.