خدایا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
خدایا تمام مرا میبرند
کجا میبرندت کجا میبرند
خدایا گل من که نیلی نبود
جواب پیمبر که سیلی نبود
خدایا چه خاکی شده بر سرم
که رفته ز سر سایه مادرم
چسان زیر تابوت گیرد پدر
خدایا کمک کن نمیرد پدر
منبع عکس: بی نشان
مادر که میرود نظم زندگی به هم میخورد... دقت کنید علی نجف...حسن مدینه...حسین کربلا...زینب دمشق
خودش خیلی بامزه تعریف می کرد؛ حالا کم یا زیادش را دیگر نمی دانم. می گفت در یکی از عملیات ها برادری مجروح می شود و به حالت اغما و از خود بیخودی می افتد. بعد، آمبولانسی که شهدای منطقه را جمع می کرده و به معراج می برده از راه می رسد و او را قا طی بقیه می اندازد بالا و گاز ماشین را می گیرد و د برو.